غزل‌های 101 تا 200

هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر (رض)

دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر

التماس کردن همراه عیسی علیه السلام

اندرز کردن صوفی خادم را

مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق

بسته شدن تقریر معنی حکایت

التزام کردن خادم تعهد بهیمه را

گمان بردن کاروانیان که بهیمه صوفی رنجورست

یافتن شاه باز را به خانه کمپیر زن

حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه

ترسانیدن شخصی زاهدی را کی کم گری تا کور نشوی

تمامی قصه زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام

خاریدن روستایی در تاریکی شیر را به ظن آنک گاو اوست

فروختن صوفیان بهیمه مسافر را جهت سماع

تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر

شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس

تتمه قصه مفلس

تمثیل آن غریبی که در جستجوی خانه بود

ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت